شب جمعه بود
عصر انتظار
آن سفر کرده که صد قافله همراه اوست-خدایا هرکجا هست تو سلامت دارش

  شب جمعه بود

بچه ها جمع شده بودند تو سنگر برای دعای کمیل

چراغارو خاموش کردند

مجلس حال و هوای خاصی گرفته بود هر کسی

زیر لب زمزمه می کرد و اشک میریخت

یه دفعه اومد گفت اخوی بفرما

عطر بزن ...ثواب داره

- اخه الان وقتشه؟

بزن اخوی ..بو بد میدی ..امام زمان نمیاد تو مجلسمونا

بزن به صورتت کلی هم ثواب داره

بعد دعا که چراغا رو روشن کردند

صورت همه سیاه بود

تو عطر جوهر ریخته بود...

بچه ها م یه جشن پتوی حسابی براش گرفتند..


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







نوشته شده در تاریخ یک شنبه 13 بهمن 1392 توسط مرتضی صحرایی |
مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
.:
By Ashoora.ir & Blog Skin :.